داستانهای کوتاه

داستانهای کوتاه

مجموعه ای از داستان های کوتاه و متون عاطفی76 صفحه پی دی افیک ساعت ویژهمرد دیروقت ، خسته از کار به خانه برگشت . دم در پسر پنج ساله اش را دیدکه در انتظار او بود:‐ سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم؟‐ بله حتمأ. چه سئوالی؟‐ بابا ! شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟مرد با نا راحتی پاسخ داد : این به تو ارتباطی ندارد . چرا چنین سئوالیمی کنی؟‐ فقط می خواهم بدانم.-اگر باید بدانی، بسیار خوب می گویم: ۲۰ دلار!پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد وگفت: می شود ۱۰ دلار به من قرض بد ...
ادامه مطلب ...